جايگاه واقعی نيروهای تروتسکيستی، استالينيستی و مائوئيستی در مبارزه ی طبقاتی

پاسخ به نامه ی "فرياد خلق" که در سايت "تئوری و پراتيک انقلابی" در دفاع از روش کار استالينيستی ی "حزب توفان" نوشته شده است.(1)

1-   ايدئولوژی حاکم در جامعه ی سرمايه داری ايدئولوژی هيئت حاکم يعنی سرمايه داری می باشد که همين طور ما و شما هم به آن آلوده هستيم، و انسانی که به اين ايدئولوژی آلوده نباشد تنها در جامعه ی سوسياليستی که نشانی از سرمايه داری، و همين طور هرگونه دولتی چه کارگری و چه سرمايه داری نداشته باشد معنی دارد و بس.

2-   اما ما مارکسيست های واقعی يعنی تروتسکيست ها که حامل سنت بلشويزم هستيم، با جريانات استالينيستی و مائوئيستی فرق اساسی و ماهوی داريم، چه در حرف و چه در عمل. تاريخ ماترياليزم ديالکتيک به ما نشان داده است که بايد تروتسکيست بود و از منافع طبقه کارگر دفاع کرد. و سعی و کوشش ما باید در ساختن حزب پيشتاز انقلابی يعنی حزب لنينيستی در داخل ايران و با پيشرو کارگری باشد تا بتوانيم حافظ سنن بلشويزم باشد، برخلاف تمام احزاب استالينيستی و مائوئيستی که تماماً سعی در نابودی اين سنن بلشویکی را دارند.

در این جا باید به شما بگويم که هدف وسيله را توجيح می کند و وسيله نسبت به هدف انتخاب می شود، اگر هدف شما مثل استالينيست ها انقلاب دومرحله ای و خيانت به طبقه ی کارگر و سازش با سرمايه داری باشد يعنی پست باشد، ابزارتان هم مانند آن ها پست خواهد شد. مثل عملی که "حزب توفان" انجام داده، يعنی سانسور بکند. ولی اگر هدفتان مانند بلشويک ها اهدافی عالی باشد يعنی انقلاب مداوم، و ديکتاتوری انقلابی پرولتاريا وسيله تان هم بايد خوب انتخاب بکنيد و هيچ موقع اعمالی را که "حزب توفان" انجام می دهد، نکنيد. در این جا خلاصه ای از آن افکار ضدانقلابی استالينيستی را می آورم (تجديدنظرطلبی در انقلاب کارگری و اعلام انقلاب دو مرحله ای و کشف دوباره ی "بورژوازی ملی" و از اين طريق معامله گری با "بورژوازی ملی" و فروختن انقلابات به سرمايه داری و خيانت به انقلابات کارگری مانند: انقلاب دوم چين سال 1927(وقاحتشان به آن جا رسيد که حتی چيانکای چک ليبرال را عضو افتخاری بين الملل 3 می کنند)، و يا انقلاب کارگری اسپانيا و همين طور انقلاب فرانسه و انگليس را تحت لوای جبهه متحد خلق به جای سنن بلشويزم يعنی جبهه متحد کارگریغالب می نمایند. البته همين کار را باز در شيلی به وسيله ی آلنده، و در ايران به وسيله ی قوام السطنه، با شرکت در حکومت های بورژوائی يعنی خيانت و کشف تئوری "سوسياليزم در يک کشور" و در نهايت منحل کردن بين الملل سوم در سال 1940 به عنوان کادو به متفقين به وسيله استالين، به جای تقويت آن و گسترش انقلابات کارگری و سوسياليستی انجام می دهند. همين کار را مائوئيست ها با تزهای مائو چهار طبقه ی اصلی(دهقانان، کارگران،خرده بورژوازی و بورژوازی ملی، بورژوازی کمپراتور يعنی وابسته به امپرياليست) و تزهای سوسيال امپرياليست و جنگ چريکی[1] البته بعد از تحميل کردن خود به بورژوازی با آنان از در سازش برآمده و در حکومت های بورژوائی شرکت کرده اند و می کنند و خواهند کرد. و همين طور هيچ يک از اين ها نتوانستند حزب لنينيستی بسازند، مثلاً هر کس برنامه آن ها را قبول کند فوراً عضو اين احزاب می شوند و يک حزب گل و گشاد سوسيال دموکرات، به جای حزب لنينيستی درست کردند و می کنند، در حالی که در حزب لنينيستی تمام افراد تقريباً بايد در يک سطح باشند نه اين که چند نفر چوپان باشند و مابقی، گوسفند. و نيازی به کادرسازی نيست، چون اگر کادرسازی صورت بگيرد شايد آقايان، پست و مقامشان را از دست بدهند و يا اشاعه نظرات ژرژ پوليستر استالينيست که مارکسيزم را تا حد يک ايدئولوژی پايين می آورد و اعلام می کند که: "مارکسيزم ايدئولوژی طبقه ی کارگر می باشد و آن را به شکل مذهب در می آورد و همين نيز باعث بت پرستی و نوع ديگری از دين "مارکسيست" را اشاعه می دهد، در حالی که مارکسيزم علم است نه ايدئولوژی، اين را مارکس در ايدئولوژی آلمانی بيان می کند و تأکيد می کند که ايدئولوژی چيز کاذبی است و....) و به همين خاطر اگر کسی ايرادها و خيانت خمينی را بگويد توهين به خدا و پيغمبران و... تلقی می شود و اگر کسی ايرادها و خيانت های استالين "کبير" و يا "مائوی "کبير" را بيان کند از ديد اينان توهين و خيانت به مارکسيزم تلقی خواهد شد و اين ها(استالينيست ها و مائوئيست ها) می خواهند که از طريق طبقه ی کارگر به قدرت برسند يعنی در نهايت به انقلابات خيانت کرده و می کنند و خواهند کرد. به قول تروتسکی: بحران، بحران رهبری است، انقلابات کارگری صورت می گيرند ولی اين بورژوازی يا امپرياليزم نيست که آن ها را به شکست می کشاند، اين رهبری های استالينيستی و مائوئيستی بودند و هستند که آن ها را به شکست می کشانند. برای درک بيشتر اين موضوع پيشنهاد می کنم آثار تروتسکی را در همين سايت مطالعه بکنيد.

3-      و اما اشاره ی کوچکی نيز به جنايات استالينيزم بيندازيم:

تمام سران حزب کمونيست ايران (نيک بين ...[2]) و رهبران حزب کمونيست لهستان و تمام اعضای کادر قديمی بلشويک که بيش از 360 نفر بودند بدون استثناء توسط استالين در بی دادگاه های آن به عناوين مختلف اعدام و يا سر به نيست شدند.

بيش از يک ميليون کمونيست و کسانی که به استالين اعتراض می کردند با برچسب جاسوسان آمريکا و تروتسکيست اعدام شدند و يا به دست «کا گ ب» ترور شدند. لئون تروتسکی بنيان گذار ارتش سرخ و... خود و تمام فاميلش به وسيله «کا گ ب» سر به نيست شدند، در حکومت کارگری و سوسياليستی نبايد پليس مخفی داشته باشيم ولی استالين يکی از مخوف ترين پليس مخفی های جهان را سازمان دهی کرده بود که اگر از «سی آی ای» آمريکا جنايت کارتر نبود از او هم بهتر نبود. و همين طور قرارداد ننگينی را حتی با هيتلر به امضاء رساندند و لهستان را بين خود تقسيم نمودند. و يا در رابطه با اوجالان رهبر عظيم الشأن «پ کا کا» بگويم که هميشه عکس استالين بالای سرش بود، او نيز با همين روش اکثر کُردهائی را که مخالفش بودند ترور و به قتل رسانده است. به قول معروف، کسی جرأت نداشت بگويد بالای چشمت ابروست. هر چند ما از حق بيان آن و عليه توطئه های ارتجاع برای نابودی او دفاع کرده و می کنيم چون از روش کار استالينيستی برش کرده ايم و دفاع کردن از حق بيان آن ها، باعث اين نمی شود که جناياتشان را و روش کار استالينيستی شان را افشاء نکنيم. البته مسائلی که من در این جا بيان کردم فقط گوشه هائی از برنامه و جنايات استالينيزم می باشد و محکوم نکردن آن و حتی سکوت در مقابل اين ها يعنی دست داشتن در اين جنايات. فردا همين ها هم اگر به قدرت برسند!!! همان کار را خواهند کرد که جدّ بزرگوارشان استالين "کبير" انجام داد.

4-   از کی تا به حال نيروهای استالينيستی جزو احزاب مترقی يا انقلابی شدند، تمام احزاب استالينيستی نه 99% بلکه 100% جزو نيروهای ضدانقلابی هستند مگر آن که مثل خود من واقعاً هم در حرف و هم در عمل از استالينيزم برش کامل کرده باشند و تروتسکيست شده و از ايدئولوژی بورژوائی و خرده بورژوائی برش بکنند نه آن که مانند استالينيست ها و مائوئيست ها به خيلی از آن ها مهر انقلابی نيز بزنند. باز اشاره مختصری به اين موارد می کنم (مثلاً اين ها اگر طرف مقابل را جزو نيروهای ضدانقلابی بدانند، خود را مجاز می دانند هرگونه حقه بازی و دغل بازی و شانتاژ و شايعه پراکنی نموده تا او را ساقط کنند. ولی غافل از اين که بلشويزم يعنی سوسياليزم انقلابی نه تنها در مقابل استالينيست ها و مائوئيست ها احتياجی به دروغ گوئی و دغل بازی نمی بيند بلکه حتی در مقابل سرمايه داری و جمهوری اسلامی و حتی امپرياليزم به شگردهای بورژوائی و خرده بورژوائی و استالينيستی تن در نمی دهند و فقط واقعيت ها را منعکس می کنند و بس. اين برای حقانيت مارکسيزم انقلابی و طبقه ی کارگر کافی می باشد. باز مثال ديگری: بت پرستی نيز جزو فرهنگ بورژوائی می باشد استالين در وهله اول با موميائی کردن لنين قدم در اين راه گذاشت البته این کار با وجود مخالفت تروتسکی و زن لنين کروپسکايا صورت گرفت و همين طور می بينيم که قد و نيم قد مجسمه های مارکس، انگلس، لنين، استالين ساخته شدند و از اين طريق مجسمه های ديگری در تمام کشورهائی که استالين زده، بودند نيز رواج پيدا کرد و حتی استالين کار را به آن جا رسانده بود که می خواست مجسمه ی صدوپنجاه متری لنين را درست بکند که خوشبختانه عمرش به پايان رسيد و موفق به اين کار نشد. و به همين دلیل زمانی که پيشه وری در دوران مشروطه در رأس جنبش بود، مجسمه ی شاه را پائين آوردند مجسمه ی ستارخان و باقرخان را به جايش گذاشتند، اين نوع يادبود درست کردن ها، يعنی بت پرستی يعنی همان شيوه ی استالينيستی.

يکی از رفقا به من پيشنهاد کرد که نمی خواهی سر مزار مارکس بروی و عکس بيندازی و من در جواب گفتم که من بت پرست نيستم، من به افکار مارکس ارزش قائلم نه به جسدش و اگر بتوانم آن ها را عملی می کنم البته اين ها خصلت های بورژوائی و خرده بورژوائی می باشد و يا دفن منصور حکمت در کنار مزار مارکس و درست کردن مجسمه منصور حکمت سر مزارش، همه و همه روش کار بورژوائی و خرده بورژوائی می باشد که مهر "انقلابی" استالينيستی و مائوئيستی خورده اند. و باز مثال ديگری: اگر کيانوری بيايد همه ی توده ائی ها می خواهند با او عکس بيندازند و يا شاملو يا پسر شاملو و يا.... البته اين شامل تنها حزب توده نيست شامل تمام احزاب خرده بورژوا و بورژوا نيز می باشد، و باز مثال ديگری: استفاده از القابی مثل پروفسور، دکتر، مهندس و.... و يا اشاعه ی القابی مثل لنين بزرگ استالين کبير و. استالين عظيم الشأن... و يا گرفتن پست و مقام در تشکيلات ها به وسيله رشوه، پارتی بازی، يا باند بازی و يا حتی بعضی از احزاب می بينی هنوز از روابط ارباب رعيتی استفاده می کنند. يعنی رهبران تبديل شدند به اربابان آن احزاب و هرچه او گفت همان می شود، حتی اگر بدانند درست نيست. و باز مثال ديگری: افراد خرده بورژوا و استالينيست کار سياسی را جزو تفريحات شان می دانند هفته ای يکی دو ساعت به آن اختصاص می دهند و فکر می کنند با اين نوع کار کردن می توان انقلاب سازمان دهی کرد. ولی هنوز هم مثل "حزب توفان" تابلوی خودشان را حفظ کرده اند، از اين دست احزاب و سازمان کم نداريم. البته اين خصلت ها فقط گوشه ی کوچکی از شگردهای بورژوائی خرده بورژوائی  بودند که مهر "انقلابی" استالينيستی و مائوئيستی رويشان حک شده است.) تمام اين ها را من خودم در احزاب و تشکيلات استالينيستی شاهد بودم.

5-   شما و حزب توفان و سايت آذرخش و ما با طرز کارمان در عمل و همين طور با تئوری هايمان به پيشروی کارگری انقلابی و سوسياليستی در داخل کارخانه جات ايران، راه و چاه را نشان می دهيم و آن ها خود در باره ی ما قضاوت خواهند کرد و اين نیز جزو مبارزه طبقاتی می باشد.

شما با اين نامه نگاری تان به قول خودتان "( با درنظرداشت اینکه نه عضو توفان هستم و نه تابعیت ایران را دارم، من یک مارکسیست – لنینست و مائوتسه دون اندیشه ام)" نشان دهنده اين می باشد که مائوئيزم با استالينيزم در ظاهر هم يکی هستند و از هم ديگر دفاع جانانه ای می کنند البته به خيال خودشان. همان طور که در زمان استالين و مائو نيز در کشور آن ها سانسور اعمال می شد، در احزاب و سازمان هائی که خود را استالينيست و مائوئيست می دانند سانسور يکی از ابزار مبارزاتی شان می باشد. و به همين خاطر شما می گوئيد که: "از دید من تنها این مسئله نیست که حزب کار ایران ( توفان) نام نشر کارگری را از آثار گرانبهای مارکسیستی حذف نموده است ( که این عمل چندان مهم نیست)، بلکه اصل مسئله تاختن این انسان بی شخصیت  بارها و بارها به شخصیت بالای چون استالین کبیر است." 

اين نامه شما ديد مذهبی شما را نسبت به مارکسيزم به نمايش می گذارد. و واقعاًً استالينيست ها و مائوئيست ها به شخصيت مذهبی انسان ها مثل: کبير، عظيم الشأن، بزرگ... اهميت می دهند نه به تئوری آن ها، در بالا اشاره کرده ام که مترقی بودن اين ها از چه قماشی می باشد. ما می گوئيم اين نوع روش کار، روش کار تمام احزاب و سازمان های بورژوائی و خرده بورژوائی و همين طور استالينيستی و مائوئيستی می باشد که فردا اين ها مخالفان خودشان را مثل پدر برحق خود که معتقدند بزرگوار و کبير و هزار يک کوفت و زهرمار بورژوائی و خرده بورژوائی ديگر القابش می کنند اگر خود شخصاً نمی توانند به طور فيزيکی و يا به قول خودشان اعدام انقلابی کنند، لااقل می توانند به دولت های سرمايه داری لو بدهند و کار اين ها را، آن ها انجام دهند مثل حزب توده و اکثريت، درگيری های اقليت با مخالفانشان در کردستان. چرا که جزو مخالفين اين ها قرار گرفتند و از تشکيلات اين ها خارج شدند و خواننده خود قضاوت خواهد کرد که چقدر نامه شما بی طرفانه است!!!! و با اين کارتان نه تنها  نمی توانيد برای امثال "حزب توفان" در نزد پيشروی کارگری انقلابی و سوسياليستی آبرو بخريد بلکه خود را نيز بی آبرو می کنيد.

شما با بيان اين مطلب که "ترتسکی که مانند لباس، هر لحظه فکر خود را عوض میکرد، یک امروز اکونومیست بود و روز دیگر بلشویک می شد یا روز های دیگر ضد بلشویک ها عمل می کرد." نشان داده ايد که شما اولين شرط مارکسيزم که ماترياليزم ديالکتيک و تکامل می باشد و مغاير با نظرات استالينيستی مذهبی شماست که حتماً يک فرد مارکسيست نبايد افکار خودش را تکامل دهد و بايد به يک حزب و يا سازمان بچسبد و نظرات خود را تکامل ندهد، اولاً نه تنها تروتسکی بلکه لنين نيز هميشه در تکامل نظريات خود می کوشيدند، نظرات 1902 لنين همان نظرات 1917 نبود بلکه تکامل يافته بود يا به قول شما لباس خود را عوض کرده بود، البته تقصير شما نيست شما کار سياسی را يا به کيبورت مقايسه  می کنيد و يا با لباس عوض کردن، اين نوع برخورد باز يکی از خصلت های استالينيستی می باشد که حرف برای گفتن بايد پيدا کند.

سر مسأله ی حزب تروتسکی اشتباه می کرد و خودش ده ها بار در مقالات و کتاب هايش اين را متذکر شده و برخورد لنين را نسبت به خودش صددرصد درست ارزيابی کرده، ولی سر مسأله ديکتاتوری پرولتاريا، تروتسکی در کتاب "چشم اندازها" در سال 1904، پافشاری می کند ولی لنين از ديکتاتوری کارگران و دهقانان دفاع می کند، و لنين تا 1917 روی آن پافشاری می کند ولی در سال 1917 نظرات خود را تکامل می دهد و يا به قول شما لباس عوض می کند! و وقتی در تزهای آوريل اين مطلب را بيان می کند اکثر رهبران حزب بلشويک از جمله کامنف و زينويف می کويند که لنين تروتسکيست شده، و با تکامل اين نظريه از طرف رهبران انقلاب اکتبر يعنی لنين و تروتسکی ديگر هيچ اختلافی بين آن ها وجود نداشت و به همين خاطر هر دو در تکامل انقلاب تا آخرين دقايق زندگی شان گام برداشتند.

6-   اين نامه شما نشان دهنده ی يک ديد مذهبی به مارکسيزم می باشد و شما به عنوان يک ايدئولوژی از آن دفاع جانانه ای می کنيد، "ترتسکی که در واقع فرزند ناخلف طرح ها و ایده های ضد مارکسیستی کائوتسکی بود توانست با اراجیف ضد مارکسیستی خود سرنوشت انقلاب کبیر اکتبر را به خاک سیاه بنشاند. این اراجیف ضد مارکسیستی را فرزندان ناخلف ترتسکی همچون برژنف، خروشچف، گورباچف و هزاران چف ضد مارکسیزم دیگر که بعد از مرگ استالین کبیر مانند قارچ های زهری سر برآوردند، همانطوریکه پدر لعنتی شان گفته بود پیاده نمود و از اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی یک سوسیال امپریالیزم و بالاخره یک امپریالیست خونخوارساخت." هر کسی که کمترين آشنائی با مارکسيزم- لنينيزم داشته باشد به اين اراجيف بالا که جملات را انگار داخل توبره ريخته و هيچ به هم ربط ندارند را سرهم کرده نشان دهنده ی ضعف تئوريک استالينيست ها و مائوئيست هاست. و تنها جواب شماها از اين کلمات فراتر نمی رود. و استالين تمام بلشويک های قديمی و مخالفانش را به اسم تروتسکيست، جاسوسان آمريکائی و ارتجاع به جوخه های اعدام سپرد. و اين ديدگاه شما خاطره ای را به ياد من آورد که آن را در اين جا بيان می کنم. 17 ساله که بودم در شهر محل سکونت و تولد خود هسته ای از سازمان چريک های فدائی خلق داشتيم که من نیز عضو آن بوده و هر هفته جلسه ای داشتيم که منتخب آثار لنين را مطالعه می کرديم. من برای اولين بار اسم و عکس تروتسکی را در روزنامه کارگر ديده بودم و فقط تيترهای آن نشريه را خوانده بودم و برايم سؤال شده بود که تروتسکی کيست و آن را از مسئول خود در سازمان پرسيدم که تروتسکی کيست؟ و او در جواب من گفت که تروتسکی همان کائوتسکی مرتد است!!. همان چيزی که شما در اين جا مطرح می کنيد و نمی دانم چگونه آن را به خروشچف و ديگران ربط می دهيد واقعاً در حيرتم، واقعاً فکر نمی کردم اين قدر شما ساده لوح و بی تجربه باشيد. من از روی بی تجربگی و جوانی در آن مقطع آن جواب را پذيرفتم. ولی حالا می بينم که هنوز کسانی هستند که هنوز از خواب خرگوشی بيدار نشده اند. و فکر می کنند که برای مارکسيست شدن حتماً بايد کيبورت را حرفه ای نواخت تا مارکسيست «ماترياليزم ديالکتيک» را فهميد.!!!

7-   در ضمن بايد بگويم که  مائوی "بزرگ" شما اشتباه بزرگی مرتکب شده که در رابطه با استالين "کبير" اين گونه قضاوت نموده. "کوبیدن شخصیت استالین کبیر یکی از سیاستهای امپریالیست هاست که هیچ مارکسیستی از آن انکار کرده نمی تواند. استالینی که بهترین نقد را مائو بزرگ از آن کرد(30 درصد اشتباه و 70 درصد دستاورد)" اگر از مارکسيزم اطلاع کافی داشت حتماً درصد را اين طور می نوشت: [تا قبل از انقلاب اکتبر اشتباه هفتاد درصد و دست آورد 30 درصد، و اما بعد از انقلاب اکتبر اشتباه 99% ، دست آورد يک درصد، البته آن يک درصد را هم تخفيف می داد که بتواند مثل شما کيبورت را حرفه ای بنوازد.!!

8-   بيش از پنج سال است تعدادی از افراد در نشر کارگری سوسياليستی زحمت کشيده تايپ، اصلاح و صفحه بندی آثار مارکسیستی و... انجام می دهند و از  نقطه نظر شما اگر اين ها را در يک چشم به هم زدن مال خود بکنند. بدون آن که زحمتی کشيده باشد، برای استالينيست ها اين کار مانعی ندارد ولی روش کار ما بلشويک ها يعنی سوسياليست های انقلابی طور ديگری است. يعنی به نظر شما ما هم کتاب «مزد، بها، سود» نوشته مارکس که در سايت توفان است بايد اسم مشخصات توفان را حذف کنيم و بگوئيم اين جزو آثار نشر کارگری سوسياليستی می باشد و اين کار از ديد شما بلامانع است ولی از ديد ما و سنت بلشويکی يک دزدی می باشد ولی ما آن را دوباره تايپ، اصلاح و صفحه بندی کرديم. و حتی در زيرش نوشتيم برگرفته از سايت "حزب توفان" و بعد از تمام اين کارها اسم نشر و تمام مشخصات خودمان را بالای صفحات آن زديم و به زودی در سايت نشرکارگری سوسياليستی قرار خواهيم داد.

9-   شماها ما را مجبور کرديد که به زودی در نشر کارگری سوسياليستی صفحه ای باز کنيم به نام( دوری از روش کار استالينيستی و مائوئيستی) که تمام اين نامه ها و نامه های شبيه آن، در رابطه با کارگران تبعيدی و حزب کمونيست کارگری و... را قرار دهيم تا پيشروی کارگری انقلابی و سوسياليستی از اين نوع روش کارها دوری کند در غير اين صورت انقلاب کارگری و انقلاب سوسياليستی به يک اتوپی تبديل خواهد شد و غير قابل اجرا خواهد بود. برش از اين نوع روش کار شرط اول کار انقلابی است، سوسياليزم که جای خود دارد.

10- تنها به برنامه انقلابی بلشويزم يا مارکسيزم انقلابی(مارکسيزم، لنينيزم و تروتسکيزم) مسلح بودن کافی نيست کسانی هستند که خود را « تروتسکيست» می دادند ولی به دليل استفاده از اين نوع سبک کار، آن ها را در صف راه کارگر قرار داده، به همين خاطر تروتسکيست بودنشان هم آبکی شده (و امروز در کنار و در خدمت رفرمیست هايی مانند راه کارگر قرار دارند). و به خاطر اين که اکثر افرادی که از سابقه ی استالينيزم می آيند حالا اگر خودشان حتی آن را حاشا کنند و عليه استالينيزم قلم فرسائی هم بکنند ولی روش کارشان همان است که قبلاً داشتند يعنی روش کار استالينيستی و بوروکراتيک.

11- در آخر اشاره ی کوچکی به کتاب خانه ی "حزب توفان" بيندازيم. بنا به گفته شما: "دروغ از آن بزرگتر این است که (توفان) تنها آثار استالین را نشر می کند، در حالیکه آثار مارکس، انگلس و لنین کبیر نیز در این سایت به وضوح دیده می شود، می توان از طریق این آدرس www.toufan.org آنها را به وضوح مشاهده کرد و این دروغ نوع آذری را نیز افشا نمود." در اين کتاب خانه تمام آثار استالين را تايپ کرده اند و اسم شان را در زيرش حک کرده اند ولی در بخش آثار لنين، مارکس، انگلس جمعاً نوزده مقاله و کتاب موجود می باشد که ده تای آن متعلق به نشر کارگری سوسياليستی، سه تای آن متعلق به حجت برزگری، دو تای آن متعلق به سايت مارکسيست ها و سه تای آن فقط به "حزب توفان" تعلق دارد البته با اين طرز کار استالينيستی اگر آن ها را از سايت های ديگر کپی نکرده باشند. همه ی اين ها به اسم انتشارات "حزب توفان" در کتاب خانه شان گذاشته اند. و اين دروغ، افتراء از نوع استالينيستی آن بود، نه از نوع آذری آن جناب آقای فرياد خلق. اگر به تکامل اعتقاد دارید می توانید عقايدتان را از استالينيزم به تروتسکيزم و نام تان را از "فرياد خلق" به "فرياد کارگر" و همين طور "جبهه ی متحد خلق"تان را هم به "جبهه ی متحد کارگری" تکامل دهید. من به شما توصيه می کنم برويد آثار تروتسکی را در مورد استالينيزم مطالعه کنيد تا مثل بنده سال ها سردرگم در[سازمان چريک های فدائی خلق، راه کارگر، اتحاد چپ کارگری] نشويد. تکامل نظريات مارکسيزم در لنينيزم و تکامل نظريات لنينيزم در تروتسکيزم نهفته است. صحت نظريات تروتسکی را در رابطه با شوروی تاريخ به اثبات رساند و در حال حاضر موفق ترين و کارآمدترين و منسجم ترين نيروهای مارکسيستی در جهان تروتسکيست ها می باشند ( با وجود انحرافاتی که برخی از آنان مرتکب شده اند).

 

مسئول نشر کارگری سوسياليستی

ياشار آذری

 

 

http://www.toufan.org   آدرس کتابخانه "حزب توفان" «لينک های اصلی و لينک های با سانسور حزب توفان»

 

لطفاً به بالای صفحات و اول و آخر مقالات و کتاب ها توجه شود تمام مشخصات پاک شده است جالب اين جاست که بالای کتاب خانه نوشته شده «پاره ای از انتشارات حزب کار ايران (توفان)» البته منظورشان پاره ای از انتشارات دزدی و سانسور شده ی "حزب کار ايران (توفان)" می باشد.

اين مطالب حذف شده اند بالای صفحات نشر کارگری سوسياليستی و پايين اسم مترجم و منبع کتاب و مشخصات زيرين

ترجمه: ........

منبع: .............

بازنويس: ياشار آذری

آدرس اينترنتی کتابخانه: http://www.javaan.net/nashr.htm

آدرس پستی:BM IWSN, London WC1N 3XX, UK

ايمل: yasharazarri@yahoo.com

مسئول نشر کارگری سوسياليستی: ياشار آذری

تاريخ بازنويسی: ............

 

 

 

1-     در باره غرور ملی وليکاروس ها-  از لنين

2-     اتحاديه های کارگری و سه مقاله ديگر-  از انگلس 

3-     طرح اوليه تزهای مربوط به مسأله ی ملی و مستعمراتی-  از لنين 

4-     انگلس و ادبيات فارس-  از انگلس 

5-     تزهای آوريل-  از لنين 

6-     بی اعتنائی به سياست-  از مارکس

7-     نقد برنامه کوتا  از مارکس

شش صفحه از اول کتاب حذف شده است از جمله: جلد، فهرست، مقدمه ی مترجم و....

اين لينک پائينی با «پ د اف» 4 ، «پ د اف» شده و به همين خاطر در وسط  آ 4 ، آ5 «پ د اف» شده است ولی بعداً «پ د اف» 5 و 6 و 7 آمد که خودشان آ 5  «پ د اف» می کند. و نياز نيست که دور آن بريده شود.

8-     اصول کمونيزم از انگلس  

9-     برنامه کمونارهای بلانکيست فراری از انگلس «از wordهای قديمی نشر کارگری سوسياليستی» که به صورت آ4 می باشد.

10-  يک نوشته از سايت مارکسيست ها(روحانيت در انتخابات و انتخابات با روحانيت از نوشته های لنين که حتی نام مترجم آن را و دو نوشته از حجت برزگری (سخن رانی درباره برنامه حزب در هشتمين کنگره حزب کمونيست از لنين- و - دموکراسی کارگری و دموکراسی بورژوايی) در سايت شان قرار دادند و تمام مشخصات آن ها را نيز  پاک کرده اند.

 

 

(1)   لينگ نامه ی فرياد خلق

http://www.nashr.de/2/ravsh/n_fryd.pdf

 

 

 



[1] -  http://www.iwsn.org/aashr/2/sara/mgal/Npal/0.pdf

[2] - http://www.iwsn.org/aashr/1/asn/a.htm